محمد عزیزم! شهادتت مبارک…!

به گزارش نسیم قائن ، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت:
یک روز توی اتاق دراز کشید و چفیه ای را روی صورتش قرار داد. گفت: فرض کن من شهید شدم، توام اومدی بالای سرم، میخواهم ببینم عکس العملت چیه؟ گفتم: محمدآقا! بازم از این حرفا زدی؟
خیلی اصرار کرد. پیش خودم گفتم: دلش را نشکنم. اومدم بالای سرش، چفیه را کنار زدم. دست روی محاسنش کشیدم و گفتم: محمد عزیزم! شهادتت مبارک بالاخره به آرزویت رسیدی! وقتی این جمله رو به زبان آوردم خیلی خوشحال شد.
این خاطره دوباره تکرار شد. آن روزی که جنازه شهید را آوردند، وقتی وارد سردخانه شدم، چند لحظه بعد خودم رو با شهید توی سردخانه تنها دیدم، رفتم بالای سرش و به صورتش نگاه کردم و به یاد آنروزی افتادم که محمدآقا خواست عکسالعمل من را بعد از شهادتش ببیند، همان جمله ای که آن روز گفتم را تکرار کردم: محمد عزیزم! شهادتت مبارک، بالاخره به آرزویت رسیدی!
هدیه به روح شهید محمد منتظر قائم